دنیای امروز

یا علی

دنیای امروز

یا علی

ادواردو پیام رسان انقلاب اسلامی می شود


رمان "ادواردو" در واقع اثری مکتوب در تقویت ادبیات مقاومت در جهان است که می‌کوشد با فراملی نشان دادن تفکرات انقلاب اسلامی، جذاب بودن اسلام را برای تمام اقشار مردم دنیا به تصویر کشیده است.
وقتی عالیجناب ادواردو پیام رسان انقلاب اسلامی می شود

به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج، تو غلط کردی...آنها یک مشت جادوگرند...حتما جادویت کرده اند...مسلمان ها بزرگترین دشمن ما هستند.

 برای شما که یهودی هستید شاید، ولی برای من نه

تو حق نداری اسلام بیاوری

  


رمان "ادواردو" در واقع اثری مکتوب در تقویت ادبیات مقاومت در جهان است که می‌کوشد با فراملی نشان دادن تفکرات انقلاب اسلامی، جذاب بودن اسلام را برای تمام اقشار مردم دنیا به تصویر کشیده است.
وقتی عالیجناب ادواردو پیام رسان انقلاب اسلامی می شود

به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج، تو غلط کردی...آنها یک مشت جادوگرند...حتما جادویت کرده اند...مسلمان ها بزرگترین دشمن ما هستند.

 برای شما که یهودی هستید شاید، ولی برای من نه

تو حق نداری اسلام بیاوری

کسی نمی تواند برای دین بقیه تصمیم بگیرد

پدرش سعی می کند آرام باشد و فریاد نزند.

حالا چرا اسلام؟...چرا مسیحیت نه؟

به کدام مسیحیت ایمان بیاورم پدر؟...به مسیحی که تو میگویی خداست یا مسیحی که مادر می گوید...است؟ به مریمی که شما اعتقاد دارید مادر خداست یا مریمی که مادر فکر می کند...است؟

دیگر پدرش هم عصبانی می شود

خفه شو...

باشد خفه می شوم اما فرق نمی کند. ص 244

به دین یهودی مادر پشت می کند و از مسحیت پدر روی می گرداند، مسلمان می شود. دستش را از کارخانه فیات کوتاه می کنند، پایش را از یونتوس می برند، دو سال درون خانه حصرش می کنند و رفت و آمدهایش را محدود. اتهام افسردگی به او می زنند و سرآخر از بالای پلی 80 متری به پایین پرتش می کنند. روزنامه های دنیا تیتر می زنند:

 « پسر ارشد خانواده آنیلی خودکشی کرد. » و جسد بی هیچ کالبد شکافی و تحقیق کافی دفن می شود. از خودکشی غیرمترقبه فرزند ارشد خاندان قدرتمند آنیلی در دنیا تنها چند گزارش بی سروته باقی می ماند. در سال 2000 میلادی چند مستند ساز ایرانی به ایتالیا سفر می کنند تا اطلاعاتی در مورد نحوه زندگی و مرگ ادواردو آنیلی تهیه کنند اما آنها پس از مدتی دستگیر شده و بعد از دو روز بازداشت به ایران برگردانده می شوند.

در سال 2009 میلادی یک روزنامه نگار ایتالیایی مرگ ادواردو را قتل اعلام کرده و دلایلش را در کتابی منتشر می کند اما رسانه های دنیا سکوت و تکرار ادعای خودکشی را برنامه روتین تریبون های خود قرار داده و از کنار اسناد روزنامه نگار « جیوزپه پوپو » بی هیچ توجهی می گذرند.

سال 93 شمسی بهزاد دانشگر با قلم توانای خویش دست بکار می شود و اینبار  آینه رمان را برابر شخصیت تمام نشدنی ادواردو قرار می دهد. سال 94 آرما رمان دانشگر را به اسم « ادواردو » چاپ می کند و بار دیگر دست های این شهید مظلوم از دل داستان برای مخاطب آغوش می گشاید.

 

 

دانشگر در ابتدای داستانش صدای سگی را بلند می کند و با صدای سگ پیرمردی را از خواب می پراند. پیرمرد هراسان به دنبال سگ می رود و زیر پلی 80 متری با بدن بیجان جوانی خوش سیما و ثروتمند روبه رو می شود....و بدین ترتیب از ابتدای رمان به خواننده نوید می دهد قرار است از خوابی بیدار شویم و ذهن مان با مرگی مشکوک درگیر شود.

داستان پیش می رود و گروهی مستندساز از ایران به ایتالیا می آیند. در ایتالیا و در فضایی متفاوت نیز یک خبر نگار این مرگ را مشکوک یافته و به توضیحات کلیشه ای پلیس و دستگاه های قضایی ایتالیا راضی نمی شود. فضا بین خبرنگار و گروه مستندساز رفت و آمد می کند و قدم به قدم با پیشروی هر دو گروه اطلاعات جدیدی از زندگی ادواردو برای ما آشکار می شود. دانشگر بخوبی توانسته با درهم آمیختن عناصر خیالی و واقعی گزارشی پر کشش و جذاب از زندگی ادواردو را پیش روی خواننده بگذارد. در این بین او از ظرائف داستانی نیز غفلت نکرده و کوشیده برای هر کدام از شخصیت ها هدفی معین تعیین کند. کشمکش پیرامون هرکدام از شخصیت های اصلی دانشگر هم درونی و هم بیرونی ست و بدین ترتیب پیرنگ با توالی منطقی اتفاقات بخوبی چیده می شود. البته به نظر می رسد نویسنده در مردد کردن نامزد راوی یعنی نسرین نسبت به اسلام و تعریف او از مسیحیت و همچنین پیگیری این دو برای دریافت پناهندگی کمی تصنعی عمل کرده و از گوشه های این کشمکش ساختگی کمی بوی چسب به مشام می رسد.

با اینهمه دانشگر رمانی شسته رفته را با زبانی روان روبه روی مخاطب می گذارد وبا استفاده از خرده ماجراهایی قابل درک و بودجه بندی صحیح اطلاعات در کل داستان، خواننده را تا صفحه ی آخر با خود همراه می کند. هم چنین نویسنده بخوبی قرآن را بعنوان شاه کلید تغییر ادواردو پرداخت کرده و ادامه ی اثر این متن معجزه گر آسمانی را در خدمتکار خانه ی آنیلی ها و خبرنگار ایتالیایی بتصویر می کشد.

از دیگر محسنات این رمان می توان به پرداخت کافی فضای ایتالیا و ارائه تصاویر ملموس و قابل درک از جغرافیای آن اشاره کرد که در کنار گریزهای مناسب به تاریخ این کشور، فضای فرهنگی کشور ادواردو را پرداختی کامل می کند.

شهید ادواردو آنیلی نمونه ای معاصر و ملموس از ظلمی ست که هر روز به مسلمانان سراسر دنیا شده و با هزار نیرنگ رسانه ای یا مسکوت مانده و یا بی اهمیت جلوه داده می شود. قهرمانی که اگر سوژه اش متعلق به دشمنان اسلام بود و می توانستند از قبلش ضربه ای به گفتمان اسلام راستین بزنند حتما تا بحال صدها برنامه تلویزیونی، فیلم، کتاب، مقاله و مصاحبه برایش آماده کرده بودند. بیایید ما به اندازه خودمان قدمی برداریم، ادواردو را بخوانیم، بشناسیم و برای بسط این تفکر، گفتمان ش را ترویج دهیم.

 

چرا ادواردو؟
نگاهی به اینترنت می کردم و جستجویی در مورد «ملاله». همان دختر پاکستانی که گفتند به تیر طالبان زخمی شد و جرمش حرکت در راه علم آموزی و معرفت اندوزی بود. با عددی خیره کننده روبه رو شدم بالغ بر 500 مصاحبه، کتاب، برنامه تلویزیونی و انواع دیگر تولیدات مکتوب،صوتی  و تصویری در مورد این قربانی «اسلامگراهای افراطی».

اینهمه تنها برای کسی که تیر خورد  وحتی به قتل هم نرسید، اما ظرفیتش را داشت. سوژه ظرفیت پرداخت هر نوع توهین و نشر هر نوعی قول کذبی به اسلام را فراهم می آورد و برای رسانه ی سوژه شناس بسان انباری از آذوقه ی آماده ی آتش به سمت جبهه ی اسلام خودنمایی کرد.پس عزم شان را جزم کردند و از خلال این اتفاق هر رطب و یابسی را به اسلام ربط دادند و در این بین اسلام طالبانی و اسلام ناب محمدی(ص) را با یک چوب رانده  و  هر توهینی خواستند نمودند. و شاید آنها را نباید خیلی ملامت کرد که چرا در مصادره کردن هر اتفاقی به نفع خودتان و در  بسط تفکر باطل تان انقدر پیگیرید!!!

اما قطعا انگشت اتهام به سوی ما می آید که چرا در انعکاس مظلومیت بعضی مسلمان ها زبان مان انقدر الکن است؟؟

ادواردو آنیلی یکی از همان هاست. جوان اروپایی که در ایتالیا از مادری یهودی و پدری مسیحی زاده می شود و با هدایت دست تقدیر وارث ناخواسته ثروت عظیم خانواده آنیلی، مالکان فیات و باشگاه یونتوس و ...می شود. ادواردو روی خوشی به این ثروت و جایگاه نشان نداده و راهش را به سوی جستجوی حقیقت پی می گیرد. در خلال تحقیقاتش با قرآن آشنا می شود و دیری نمی گذرد که پی به حقانیت اسلام برده و مسلمان می شود. و این آغاز دردسرهای ادواردوست. مافیای ثروتمند و یهودی ایتالیا اسلام آوردن او را تاب نمی آورند و هرروز بگونه ای او را تحت فشار قرار می دهند. این فشارها روزبه روز بیشتر می شود و ادواردو در راهش هر روز مصمم تر. تا آنجا که دیگر حضورش را برنمی تابند و او را از بالای پلی به پایین پرت می کنند. خانواده اش و دادگاه علت مرگ او را خودکشی اعلام می کنند و با گذشتن صلیب بر قبرش اسلام ادواردو را انکار می کنند.

این  اتفاق در نوامبر 2000 رخ می دهد و امروز در سال 2016پس از گذشت 16 سال تنها یک کتاب به زبان ایتالیایی، چند مصاحبه ی دست و پا شکسته  و یک مستند به زبان فارسی برای او ساخته شده. و این همان مصداق بارز کم کاری و الکن بودن زبان ماست.

با تمام این احوالات دانشگر دست بقلم شده و رمانی جذاب را برای شناساندن ادواردو به رشته ی تحریر در آورده. به نظر می رسد حالا که بعد اینهمه سال بالاخره رمانی با موضوع این شهید به نگارش در آمده فرصت برای رسانه های ما محیا شده تا ازین طریق گفتمان این دانشجوی شهید اروپایی را با صدایی بلندتر منعکس کنند.

رمان دانشگر خوش خوان و جذاب است و با خلق دو داستان موازی «یکی در مورد خبرنگار ایتالیایی جویای حقیقت» و دیگری «گروه مستند ساز ایرانی» خواننده را تا آخر با خود همراه می کند.

این رمان با اینکه داستانش را در ایتالیا به تصویر می کشد و حتی تا درون بارهای آنجا هم پیش می رود اما قلمی عفیف و با حیا دارد.

نقش قرآن بمثابه نقطه کلیدی تحول ادواردو بخوبی در رمان منعکس شده و گوشه هایی از جنبه های معرفتی آن به مخاطب نشان داده می شود. از طرف دیگر سانسور حاکم بر رسانه های غربی و برخورد حذفی  با کسانی که در مورد اینگونه جنایت ها تحقیق می کنند در خلال عمل داستانی و بدون شعار برای مخاطب بازگو شده و این آپارتاید رسانه های غربی بخوبی متجلی می شود.

رمان ادواردو در واقع اثری مکتوب در تقویت ادبیات مقاومت در جهان است که می کوشد با فراملی نشان دادن تفکرات انقلاب اسلامی، جذاب بودن اسلام را برای تمام اقشار مردم دنیا به تصویر کشیده و از رهگذر  شهادت مظلومانه ی ادواردو برخورد وحشیانه ی غرب با مخالفان را بازگو کرده  و سبعیت مافیای ثروت و قدرت را هنگام ورود به محدوده ی قرمزشان بطرزی ملموس بازخوانی کند.

کار اصلی را ادواردو کرد که با پایداری و شهادتش پرچمی جدید را در اعلام مظلومیت مسلمانان جهان بر افراشت. دانشگر نیز با روایت کردن این حقیقت جویی و آن رنج ها دین ش را به این نهضت مقاومت ادا کرد. حالا نوبت ماست که در این آشفته بازار رمان های بی جهت و بعضا مخرب غبار را از روی کتاب ادواردو بتکانیم و برای ترویج ش قدم هایی محکمتر برداریم.

نسرین. دلم برایش تنگ شده است. کجایی که ببینی این جا هم یک عده قرآن گذاشته اند روی سرشان. توی مغز اروپا. وسط تاریخ. مرکز علم و تمدن دنیا. توی تاریکی ایستاده اند و کتابی را گذاشته اند روی سرشان که تو می گفتی مال 1400 سال پیش است. مال اعراب گرسنه ی بی تمدن است. و سوسمار خور. بیا ببین چگونه زار می زنند. و خدا را قسم می دهند. به پیامبری که تو فکر می کنی دیگر دورانش تمام شده. حتی اسمم را هم عوض کرده بود. صدایم می زد بزرگمهر. می گفت حسین او را به یاد خون و خونریزی می اندازد.می گفت بزرگمهر هم ایرانی است هم از مهر و محبت می گوید.( ص م 25)

...

اما حسین را دوست داشتم. هیچ وقت از اسمی که نسرین صدایم می زد خوشم نیامد. بزرگمهر. دلم می گرفت که اسم خودم را صدا نمی زند. می گفتم من اسمم را دوست دارم. خودش را لوس می کرد.که تو برای نظر من ارزش قائل نیستی. و من دیگر چیزی بهش نگفتم. تا روزی که آمد گفت یک نفر را پیدا کرده که می تواند برایمان پناهندگی بگیرد. گفتم پناهندگی برای چه؟ گفت برویم یک جایی که دست شان به ما نرسد.(ص 26)

...

جوآنی در ماشین را باز کرد و نشست توی مازراتی مشکی اش. نباید این را از دست بدهم. این حادثه ایتالیا را تکان می دهد. شاید من را هم تکان بدهد و بنشاند روی یکی ازآن صندلی های از ما بهتران. فقط باید تیرم را بزنم به آن خالی که دیگران ندیده اند. خالی که جوآنی پوپو می تواند ببیند. حالا کجا برویم؟ دوباره پل رومانو؟ نه... فعلا کسی حرف نمی زند. وقتی هم خبر اعلام شود همه خبرنگارها سرازیر می شوند. آن جا.آن وقت یک مشت حرف های تکراری گیرم می آید.(ص 32)

...

سیاست جای جسارت های بی حساب و کتاب نیست آقا حامد... تو این جا زندگی نکرده ای، نمی دانی که آنیلی این جا یک فرد نیست. آنیلی یعنی دولت ایتالیا ... حتی مهم تر. چون نخست وزیر یا رئیس جمهور یک روز یا چهار سال هستند اما بعد نیستند. اما آنیلی ها همیشه بوده اند.قدرت شان همیشه هم می ماند. این قدرت حتی با نبود خود سناتور هم تمام نمی شود.منتقل می شود به نسل بعدی... حتی اگر نسل بعدی هم یک کسی باشد مثل ادواردو که به نظر خیلی ها شایسته تصاحب چنین قدرتی نباشد، آن وقت این قدرت را می دهند به یک کس دیگر... در افتادن با یک چنین قدرتی کار درستی نیست.ریسک بزرگی است.ممکن است به قیمت تنش با تمامی اروپا تمام شود. اصلا تو از چه چیز خودکشی ادواردو آنیلی خوشت آمده که بلند شدی آمدی ایتالیا تا این ماجرا را دنبال کنی؟(

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.